به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر، مشروح سخنرانی آیت الله محسن اراکی، مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) پیرامون حقوق زن است که در ادامه از نظر می گذرد؛
ما هنوز علم انسانی اسلامی نداریم، یعنی علم باید استنباط و استخراج شود و به یک شکلی از منابع دینی اکتشاف شود. لکن این علوم انسانیِ اسلامی، پیشنیازهایی دارد. نخستین پیشنیازها همین چیزی است که ما از آن به فقه نظام اجتماعی تعبیر میکنیم. البته اگر بخواهیم پیشزمینه علوم انسانی اسلامی را در عرصه فقهی بررسی کنیم، حوزه آن فراتر از حوزه فقه نظام است، یعنی حتی شامل فقه فردی و فقه خُرد هم میشود. یعنی ما فقه را به فقه خرد و کلان تقسیم کردهایم.
نخستین پیشزمینۀ مباحث علوم انسانی، فقهِ مربوط به آن رشته است
نخستین پیشزمینۀ مباحث علوم انسانی، فقهِ مربوط به آن رشته است؛ مثلاً روانشناسی را فرض کنید. بنده جامعهشناسی را مثال نزدم، چون در این عرصه زیاد صحبت کردهایم و اینکه خود استنباطِ جامعهشناسی و استنباط قوانین جامعهشناسیِ اسلامی به شکلی با فقه در ارتباط است و ارتباط آنها نیز متقابل است؛ یعنی هم علمالاجتماع اسلامی در فقه اثر دارد و هم فقه در علمالاجتماع اسلامی اثر دارد. لذا یکی از پیشزمینههای مهم همه علوم انسانی اسلامی، فقه مربوط به آن رشته است.
مثلاً رابطه بین زن و مرد در جامعه چگونه است و چه الگویی را میتوانیم برای تنظیم این رابطه و کنترل غریزه جنسی ارائه دهیم؟ دو الگو وجود دارد که این دو الگو به علوم اجتماعی و روانشناسی مربوط است؛ یک الگو، همین الگوی فرویدی است که اساس گرفتاریهای جنسی بشر و اساس گرفتاریهای اجتماعی [است.] نظریه دوم اینکه محرومیت جنسی اساس همه رفتارهای انسانی بشود. لکن ما میگوییم تنظیم روابط جنسی، اساس رابطه سالمِ اجتماعی است، نه قائل به لجامگسیختگی رابطه جنسی هستیم و نه قائل به محرومیت جنسی یا ایجاد فشار در ناحیه روابط جنسی.
حالا این تنظیم، اساس دارد؛ یعنی این تنظیم باید بر چه اساسی شکل بگیرد؟ اینها مباحث فقهی است. بر اساس این مباحث فقهی و بر اساس این بایدها و نبایدهای فقهی که استنباط میکنیم قانون علمی را اکتشاف میکنیم. همین قاعده محرم و نامحرمی که ما در شرع داریم، قاعده بسیار زیبا، جالب و مهمی است. یکی از چیزهایی که واقعاً جای تأسف دارد، این است که دارند در فرهنگ ما مسئله محرم و نامحرم را به ضد ارزش تبدیل میکنند، درحالیکه از ارزشمندترین، دقیقترین و عالیترین مقولههای روابط انسانی است، یکی از چیزهایی که واقعاً جای دریغ دارد این است که دانشگاههای ما که باید این فرازهای درخشانِ فرهنگمان را ترویج کنند، بستری برای یک عمل ضد این ارزش نشوند.
یکی از عالیترین فرازهای روابط اجتماعی -که اساس تنظیم روابط زن و مرد است- مسئله محرم و نامحرم است. این فرایند بسیار دقیق و عجیب است، یعنی معجزه است. قرآن کریم این روابط را تعریف کرده است. مثلاً خواهر، مادر، برادر با یکدیگر محرم هستند، یک عده دیگر نیز نامحرم هستند. این از چیزهایی است که میتواند اساس یک مباحث علمالاجتماعی و روانشناسی بسیار مهم ما باشد. منتهی مقدمه آن چیست؟ تنقیحِ فقهی درست این مباحث. باید تنقیح فقهی شود و مشخص شود. حدود این نامحرمی [چیست؟] مثلاً خواهر و برادر با یکدیگر محرم هستند، اما این محرمیت محدود است و مرز دارد. فرق است بین محرمبودن خواهر و برادر و محرمبودن زن و شوهر. دو جور رابطه محرمی است. خب چرا دو نوع است؟ رابطه پدر با دختر یکجور رابطه است، محرم است ولی محرمِ با حدود. اما وقتی نامحرم میشود رابطهها شکل دیگری پیدا میکنند؛ نامحرم نیز حدودی دارد. نامحرم یعنی چه؟ این نامحرم در چه چیزی نامحرم است و چرا چنین است؟ بر مبنای فقه ما پوششِ زن معلوم است، وجه و کَفَّین از پوشش استثنا شده است. چرا این استثنا وجود دارد؟ کار علم این است که بر مبنای چرائیِ این حکم فقهی، قانون را کشف کند.
اینها همه مادۀ علم ماست؛ علوم انسانی ما باید روی اینها کار کنند و این میشود علم انسانیِ اسلامی. آنهایی که میگویند ما علم انسانیِ اسلامی نداریم به این دلیل است که نمیدانند علم انسانی اسلامی یعنی چه. این سرفصل ها بخشی از علوم انسانی است. چرا کار نمیکنید؟ این دیگر کار حوزه نیست، البته حوزهها میتوانند وارد این رشته شوند ولی این کار، کار دانشگاه است. حوزهها پیشزمینه آن را به دانشگاهها میدهند، فقه آن را حوزه باید بدهد؛ اما دانش آن را باید دانشگاهیان ارائه بدهند. منتهی دانشگاهیای که ابتدا پیشزمینه را تحصیل کرده باشد، نه اینکه بدون پیشزمینه فقهی بگوید میخواهم علم انسانی اسلامی بنویسم. بعد آسمان به ریسمان ببافد و چیزی که بیمبناست بنویسد و به نام علم انسانی تحویل دهد.
علوم انسانی غربی، علم بی طرف نیست
ما صدها مسئله از این تراز داریم که باید در سطح علم انسانی اسلامی خوب تنقیح شوند، بدون این جاروجنجالهایی که خارجیها برای ما به وجود می آورند. باید گفت که علم انسانی غربی، غالباً علم سیاسی است، یعنی علم بیطرف نیست، بلکه علمی، دارای پیشزمینههای سیاسی و با هدفهای سیاسیِ خاص است. بنده روی این موضوع کار کردهام که عرض میکنم. آنها جهتگیری خاصی دارند. غربی ها یکسری از مقولهها را بهعنوانِ اصول مسلم مطرح میکنند که اصلاً مسلم نیستند. برابری زن و مرد را تعریف نمی کنند. برابری زن و مرد بهعنوان یک اصل مسلم، هم در فضای علوم انسانی مطرح است و هم در فضای حقوق بشر. این برابری باید تعریف شود و مشخص شود یعنی چه؟ این برابری در فقه ما تعریف بسیار روشن و زیبایی دارد. حالا در عرصه حقوق بحث میکنیم و برابری را تعریف میکنیم. من از شما سؤال میکنم که یک بچه ششساله با یک انسان پنجاهساله برابر هستند یا نه؟ او ده برابر این عمر دارد، بله برابر هستند؛ اما در چه چیزی و به چه معنایی برابر هستند؟ اگر شما بگویید چون برابر هستند بنابراین اگر آن انسان پنجاهساله تکالیفی دارد این بچه پنجساله هم همان تکالیف را دارد، بنابراین چون برابر هستند باید همان مسئولیتها را داشته باشد. حقوق او نیز همان حقوقی است که انسان پنجاهساله دارد.
برابری زن و مرد به چه معناست؟
اگر بخواهند اینطور بحث کنند، همه قواعد به هم میخورد. غذایی که به انسان شش ساله میدهند را که نمیشود به انسان پنجاهساله بدهند. اینها باید بحث شود. بعد میگویند زن و مرد با هم برابرند. بسیار خب برابر هستند؛ ولی این برابری به این معنا نیست که اگر مرد راننده تریلی شد، زن نیز راننده تریلی باشد و افتخار هم بکند که راننده تریلی شده است. چه افتخاری دارد؟ مرد میتواند کلنگ بزند، چاهکنی کند. اگر بگوییم زن نباید چاهکنی کند، در این صورت تبعیض بین زن و مرد قائل شدهایم؟ چون حق چاهکنی را از زن سلب کردهایم؟! اگر کسی گفت زن نباید این مدیریت خاص را داشته باشد، نابرابری است؟ چه کسی گفته است نابرابری است؟ آیا خانم برای این کار ساخته شده است یا نه؟ این یک حرف علمی است، اصلاً نابرابری نیست. یعنی اگر فقه ما گفت زن نباید قاضی شود، تبعیض است؟ چه کسی گفته تبعیض است؟ در قرآن ما گفته شده شخصیت زن، شخصیتی است که أَوَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ. عجب آیه عجیبی است.
این یک تعریف از زن است؛ زن آن موجودی است که در زیور پرورش پیدا میکند و در خصام –در جدل- قدرت او از مرد کمتر است و در خصام، غَیْرُ مُبین است. اگر با یک زن خیلی وارد بحث شوید یا گریه میکند یا از میدان فرار میکند. این به معنای نابرابری نیست، بلکه زن برای کار دیگری ساخته شده است و این کار در توان او نیست. زندگی و خانواده به دو نوع انسان نیازمند است؛ ادبیاتِ یک نوع انسان این است که بگوید بمیرم. تا حالا شنیدهاید مردی بگوید بمیرم؟ چرا این ادبیات در بین زنها رواج پیدا میکند و چرا این شکل رفتارِ زیورآلاتی در بین زنان رواج پیدا میکند؟ چرا مسئله آرایش با این شکل خاص در بین خانمها رواج پیدا میکند؟ کار به اسلام و غیر اسلام هم نداریم، در تمام جوامع بشری اینطور است. این نشاندهنده آن است که او برای کار دیگری ساخته شده است.
ما نباید هراسی داشته باشیم از اینکه بگوییم در شرع ما و در فقه ما قضاوت برای زن تشریع نشده است. این کار، کار زن نیست. نباید شرم کنیم که بگوییم رهبری برای زن تصویب نشده است، ریاست جمهوری برای زن تصویب نشده است. این تبعیض نیست؛ چرا اگر گفتیم زن نباید چاهکن شود تبعیض نیست، ولی اگر بگوییم نباید رئیس جمهور شود تبعیض است؟ چه تفاوتی وجود دارد؟ زن نباید حمالی کند، حمالی کار زن نیست.
اگر این را بگوییم، میگویند درست است، ولی اگر بگوییم ریاست جمهوری کار زن نیست، [اعتراض میکنند.] ریاست جمهوری هم یک بار سنگین روانی است و زن برای بار سنگین روانی ساخته نشده است. اینها یک چیزهایی واقعی و حرفهای جدی است. اینها بحث اساسی مربوط به روان انسانها و جامعه انسانهاست. مصالح جامعه بشر را فدای مسائل فردی و حزبی خودتان نکنید، فدای قدرت سیاسی خودتان نکنید.
سبک زندگی غرب بر مبنای شهوت است
در قرآن کریم یک آیه است که از عجیبترین آیات قرآن است. من خیلی فکر کردم که معنای این آیه چیست، مفسرین نیز خیلی تلاش کردهاند که در این تلاشها نیز ظاهراً به جایی نرسیدهاند. میفرماید: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاَّ شَیْطاناً مَریداً * لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیباً مَفْرُوضاً *وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ. اینها در برابر اناث سجده میکنند. یعنی چه در برابر اناث سجده میکنند؟ در کجای جامعه بشر به این معنا، پرستشی [وجود داشته است؟] این فرهنگ تمدن غربی است؛ بنده گفتم این آیه تمدن غربی را نشانه گرفته است.
در تمدن غربی، شهوترانی ملاک اصلی همه نگاهها شده است. اصلاً سبک زندگی غرب بر مبنای شهوت است. باید ونبایدهای آنها بر مبنای شهوت و لذتپرستی است. بنده بر روی این مسئله دقت کردهام و از روی فکر عرض میکنم. مبنای فرهنگ غرب این است که کاری که میتواند شهوت مرد را تحریک کند، برای زن ارزش است، هر چیزی که بتواند شهوت مرد را تحریک کند؛ از رفتار تا شیوه پوشیدن، شیوه لباس، شیوه رابطه و هر چیزی که بتواند شهوت مرد را تحریک کرده و فروبنشاند و پاسخگوی شهوت مرد باشد، این ملاک شده است و اصلاً ملاکِ سبک زندگی شده است؛ یعنی حتی وقتی میخواهند خانه را معماری کنند، بر همین اساس است. شهر را هم که میخواهند بسازند بر همین اساس است. حتی در بحث سیاسی هم جریان پیدا میکند. این چیز عجیبی است.
فمینیسم، سازمان آفرینش الهی را به هم می ریزد
ما میگوییم این روش غلط است؛ این فمینیزم، در حقیقت به معنی زنپرستی است، همان إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً است که منجر به فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ میشود. اساساً خلق الهی و سازمان آفرینش الهی در جامعه به هم میریزد. این بههمریختگی، بههمریختگی طبیعت را به دنبال دارد. بنده معتقدم این بههمریختگی طبیعت که امروز میبینیم –این چیزی که به آشفتگی طبیعت معروف است- [به همین خاطر است.] اهل علم بنشینند تحلیل ارائه بدهند.
امیدوارم یک مؤسسه جامعهشناسی تأسیس شود، جامعهشناسیِ رصدی که فقط رصد کند، نمیگویم نظریهپردازی کند. البته جامعهشناسی رصدی یا جامعهشناسی میدانی میتواند مبنای آن مباحث جامعهشناسی اساسی کلان باشد. دانشگاه باید جامعه بشری کنونی که بر مبنای تمدن غرب مدیریت میشود را رصد کند و ببیند چه وضعیتی دارد. شهرِ آن چه شهری شده است؟ بهداشت آن چه بهداشتی شده است؟ رابطه زن و مرد چگونه شده است؟ وضع کودک در این جامعه چطور است؟ وضع جوانان چگونه است؟ پیرمردها چه وضعیتی دارند؟ زنان در جامعه غربی چه وضعیتی دارند؟ من گاهی گفتهام کسانی که به غرب میروند دو یا سه گونه هستند؛ عدهای چشمبسته میروند و نگاه نمیکنند چه اتفاقی در آنجا میافتد. یک عده هم اگر نگاه کنند، به این دلیل که با یک پیشزمینه بسیار خوشبینانه و شیفتگی وارد شدهاند فقط آن جلوههای درخشنده را نگاه میکنند.
زن، بدبخت ترین موجود در جامعه غربی است
اما عده دیگری نیز به آنجا میروند و ناقدانه نگاه میکنند. ما آنجا ناقدانه نگاه کردیم و لذا خیلی مسائل به دست ما آمد که دست خیلیها نیامد. بدبخترین موجود در جامعه غربی امروز، زن است؛ یعنی کاری بشود که کسی گزارشی از وضعیت زن [در کشورهای غربی تهیه کند،] منتهی از متن خانوادهها و نه از رسانهها؛ کاری به روزنامه و تلویزیون نداشته باشد، گرچه از آنجا هم میتوان چیزهایی را برداشت کرد. ببیند چه اتفاقی در خانوادهها افتاده است؟ حتما به این نتیجه می رسد که زن الآن در جامعه غربی از چهلسالگی به بعد احساس بدبختی و احساس محرومیت میکند! محرومترین قشر اجتماعی در جامعه غربی، زن است؛ عمر زن در جامعه غربی بین ۲۰ تا ۴۰ سال است؛ از چهل سال که گذشت زن یک عنصر دور افتاده و به حاشیه رانده می شود.
دوستی به ما میگفت در یک ساختمان ده طبقه در انگلیس زندگی میکردم. یک روز اتفاقاً آسانسور ساختمان کار نمیکرد و من نیز آمدم به آپارتمان خود بروم و دیدم پیرزنی دو کیسه بزرگ خرید کرده و میخواهد برود و او هم در همان طبقه است. ایشان میگوید به او گفتم بدهید من به شما کمک کنم، بهزور بار او را گرفتم و کمک کردم و او را به آپارتمانش رساندم، درب آپارتمان را باز کرد و بار را گذاشتم داخل. او گفت تو کی هستی؟ فرشتهای؟ برای چه به من کمک کردی؟ من که دیگر زیبایی ندارم، من چیزی ندارم که شما را به کمک تشویق کند، برای چه کمک کردی؟ شما باید فرشته باشید. گفتم فرشته نیستم، بشرم. گفت چه بشری هستی؟ گفتم من مسلمانم و طبق وظیفه دینیام عمل میکنم. دوست ما میگفت تا زمانی که من در این ساختمان بودم این پیرزن هر جا مینشست میگفت این مسلمانها مثل فرشته میمانند. یعنی این زن احساس میکند که در آن جامعه کسی به او بها نمیدهد. واقعاً هم اینطور است. آنها میگویند به جهنم که بار دارد، به ما چه مربوط است. کسی به انسانیت این زن توجه ندارد که این انسان است و کمک نیاز دارد. کسی کاری به کار او کار ندارد. وقتی کسی به او کار دارد، که زیبایی یا جوانی داشته باشد. این آن چیزی است که امروز برای ما درست کردهاند و متأُسفانه میخواهند جامعه ما را هم اینطور تربیت کنند و توانستهاند تا حدودی در شهرهای بزرگ ما اثرگذار باشند. باید به داد این جامعه رسید. یک نهادی ایجاد شود که این نهاد وضع جامعه غربی را ناقدانه بررسی کرده و نقد کند.
فقر و محرومیت در جهان غرب
اهالی رسانه یک فیلم مستند از وضع خانواده، وضع زن، وضع کودک، وضع جوان در غرب بسازند. که چه وضعیتی دارند؟ زندگی در شهرهای غربی [چطور است؟] حالا خیلیها خیال میکنند چقدر شهرهای آنها قشنگ است. شما به این شهرهای غربی بروید و آن ۱ درصد [سرمایهدار] را استثنا کرده و به سراغ ۹۹ درصد دیگر بروید و ببینید چگونه زندگی میکنند؟ با چه محرومیتی و حتی محرومیت در غذا؟ چگونه غذا میخورند؟ چگونه از آب استفاده میکنند؟ اینکه گفته میشود ما اسراف میکنیم حرف بیخودی نیست. واقعا به سراغ ۹۹ درصد مردم، کسانی که در آپارتمانهای کوچک زندگی میکنند –که اغلبِ مردم هستند؛ فقط یک عده هستند که در کاخها زندگی میکنند و دنیا را خوردهاند- بروید و بیینید چگونه زندگی میکنند؟ خب این چه زندگیای است که تمدن غرب برای بشر به ارمغان آورده است؟ یک فقر و استضعاف و محرومیتی را در جهان غرب دیدهام که اصلاً نظیر آن را در شهرهای خودمان ندیدهام.
شاید کمتر کسی باشد که تمام کشور را تقریباً زیر پا گذاشته باشد. در روستا زندگی کردهام، شهر را دیدهام، همهجا را دیدهام، به خانههای مستضعف رفتهام و از نزدیک میشناسم. فقری که گاهی در آنجا دیده میشود اصلاً اینجا نیست. همین دو سال قبل بود که ما در خارج یک شبکه Love Mohammad راهاندازی کرده بودیم. گفتیم به مناسبت میلاد رسول اکرم(ص) و هفته وحدت شما اعلام کنید که شام یا ناهاری یا یک بسته غذایی میدهید. برای یک بسته غذایی صفی تشکیل شد! فکر کنم فیلم آن را هم دارند که نشان دهند چه فقری در آنجا وجود دارد. با اینکه زیاد هم تبلیغ نکردیم. شما اگر بخواهید ببینید چه اتفاقی در آنجا میافتد این کار را در آمریکا و انگلیس انجام دهید تا ببینید که چطور است. مردم در آنجا چگونه گرسنه زندگی میکنند؟ اینهایی که ما عرض میکنیم تبلیغات نیست، واقعیت است.
اصل بحث این بود که فقه ما، فقه بسیار دقیقی است که به آن ظلم شده است. بنده میگویم از این دریچه دادوفریاد کنید که چرا به این دانش ارزشمند ما، اینگونه بیاعتنا هستند. از این دانش، هزار علم قابل استنباط است، از این گنجینه گسترده و این سفره عالی – که سفره آل محمد است- استفاده کنید و بهرهگیری کنید. این علم و دانش است، فقه آن را خوب بیاموزید و بهصورت جدی و نه با استهزاء، استخفاف و نه با تحقیر. اینها را تحلیل کنید و از آن قانون استخراج کنید، قواعد علمی چه در روانشناسی، چه در جامعهشناسی و حتی در روانپزشکی از این علم قابل استنباط است.
مشاوره های خانواده خروجی های بدی دارند
یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که ببینیم خروجیِ این مشاورههای روانشناسی موجود چیست. غالب این مشاورهها خروجیِ بد دارند؛ یعنی خانواده یک خُرده اختلافی دارند و به پیش مشاور میروند و در عوض التیام پیداکردن، از یکدیگر برای همیشه میبرند. ببینید خروجی مشاوره چیست؟ چه مشاورههای خانوادگی، چه مشاورههای مربوط به مسائل روانی، چه مشاورههای مربوط به جوانان. این چه خروجیای است که مشاورههای شما دارند؟ هرچه مشاورههای شما بیشتر شده، مشکلات اجتماعی ما در این کشور بیشتر شده است. شما دانشی دارید که چنین خروجیای دارد. پس معلوم میشود خللی در این دانش وجود دارد و باید در این دانش تجدیدنظری کنید و نگاهی هم به فقه ما داشته باشید. منتهی فقهِ فقیهِ درستوحسابی.
یک آقایی پیش ما آمده بود که میگویند فقیه است، اما قطعاً فقیه نیست ولی شهرت به فقه دارد. ایشان میگفت باید جوانها و مردان و زنان را رها کنیم، هرچقدر اینها با یکدیگر نزدیکتر بشنوند غریزه جنسی آنها پائینتر میآید و سالمتر می شوند.
این دیدگاه برای این است که هم بُعد فقهی این بنده خدا غلط است و هم استنباطشان از فقه غلط است. باید یک فقیهِ کارکشتهای باشد که واقعاً درس فقه را برای خدا خوانده باشد. نسبت به این موضوع هم باید بینش داشته باشید. افرادی وجود دارند که ادعای فقه دارند و ممکن است اصطلاحات را هم بلد باشند و قشنگ حرف بزنند، منتهی در استنباط فقهی بهگونهای استنباط میکند که حرف غربی ها را توجیه کند. فقه را میپیچاند برای اینکه بتواند حرف آنها را توجیه کند. خب چرا این کار را میکنید؟ مگر فقه ما چه اشکالی دارد؟ شما در همین فقه تفکر کنید و ببینید چیست.
نظر شما